سال نو و عيد نوروز بر همه‌ی ايرانيان مبارك باد

امسال هم تموم شد و روسياهی به ذغال نموند. سال تموم شد و باز هم ما مونديم و هزار تا غصه و درد بی‏درمون. باز هم با پررويی سيلی زديم به صورتمون كه روی بچه پرروها رو كم كنيم. باز هم گفتيم با يه گل هم بهار می‏شه كه حال زمستون رو بگيريم. اما راستشو بخواين شكوفه رو دو روز پيش ديدم. بالای درخت سيب. بهش گفتم: دختر اون بالا چی‏كار می‏كنی؟ بيا پايين. آخه اسمش شكوفه هست. زياد نگران نباشين، شكوفه همش 8 ساله‏شه.
داره بارون می‏باره و من هركاری می‏كنم كه بهاری باشم نمی‏شه. به ماهی قرمز نگاه می‏كنم كه داره وول می‏خوره و وظيفه ملی و تاريخی‏شو انجام می‏ده. به سيب سرخ روی سفره نگاه می‏كنم و دلم برای سيب قندك‏های قديم شمرون تنگ شده. دارم سمنو رو كه توی بسته‏بندی توی سوپرماركت‏ها می‏فروشن نگاه می‏كنم و دلم هوس سمنوپزون كرده. حالا ديگه چهاشنبه‏سوری توی خونه نمی‏گذره، توی خيابون و با صدای انفجار ترقه می‏گذره. داريم به هزار ضرب و زور اين سنت‏ها رو نگه می‏داريم و اميدواريم هزار سال ديگه هم باشه. اميدواريم باز هم با همين سنت‏ها بتونيم ايرونی باقی بمونيم. اينم يه جورشه. مگه سه هزار سال مصيبت نداشتيم، هر روز يه كاريش كرديم. هر روز با هر سازی كه زدن همون رقص ملی خودمونو كرديم. با هر وضعی تلاش كرديم اين آتش رو روشن نگه داريم. گاهی با فرياد، گاهی با دروغ، گاهی با التماس، گاهی با قدرت؛ ولی به هر حال هميشه يه چيزی هست كه مارو زنده نگه داره. هم جمشيد رو داريم، هم خدا و قرآن رو داريم، هم حافظ رو داريم.
امسال هم چشمامونو می‏بنديم و به شعله شمعی كه هزاران ساله می‏سوزه و با ماهی‏ای كه هزاران ساله توی تنگ می‏چرخه و به آتشی كه هزاران ساله می‏سوزه نگاه می‏كنيم و زير لب همون ترانه قديمی رو می‏خونيم:

بوی عيدی، بوی توپ، بوی كاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره‌ی نو
بوی ياس جانماز ترمه‌ی مادر بزرگ
با اينا زمستونو سر می‏كنم
با اينا خستگی‏مو در می‏كنم
شادی شكستن قلك پول
وحشت كم شدن سكه‌ی عيدی از شمردن زياد
بوی اسكناس تانخورده‌ی لای كتاب
با اينا زمستونو سر‏می‏كنم
با اينا خستگی‏مو در می‏كنم
...

بگذريم، سال نو رو به همه‏تون تبريك می‏گم. اميدوارم امسال سال آزادی و صلح و شادی برای همه ايرانی‏ها باشه. به تموم ايرانی‏های همه‏جای دنيا، مخصوصاً اونايی كه دلشون برای اين مملكت تنگ شده سال نو رو تبريك می‏گم. شاد و سربلند و پيروز باشيد.

ارادتمند شما
Mr. X

* از اين مناسب‌تر متنی نديدم، اگر برای بعضی از دوستان تكراريه، اشكال نداره! ميشه هر سال ازش لذت برد.

دگرديسی
آها! حالا شد! سر كمبوجيه را كردم زير آب!!!... حالا دوباره Mr. X ولی بدون هيچ امكاناتی ... حتی يادم رفته سايت عكسهای اين وبلاگ چه بوده!!! می‌بينيد كه حتی عكس (لوگو) وبلاگ هم از بين رفته...
خدا عاقبت ما رو ختم به خير كنه
سلام
خوبه! پيشرفت داريم! ... اين Mr. X كه از بس نيومده اينطرفا حتی يادش رفته كه رمز عبور اين وبلاگ چی بوده!!! خدا را شكر كه اين يكی را برای روز مبادا ساخته بود! پس تا اطلاع ثانوی كمبوجيه همون Mr. X‌ است و بالعكس.
با اين پيشرفت محسوس(!) از اين پس فصل به فصل اين وبلاگ بروز ميشه! ... خدا قوت پهلوون!