عصبانيت!
درسته كه شعار من اينه كه: "مفت باشه، كوفت باشه!" ولی هنوز نيومده داره حالم از اين چيزها بهم می‌خوره:
1- اينكه اين بلاگر درست Update نمی‌كنه.
2- اون تبليغات كوفتی مسخره بالای صفحه كه تا چند روز ديگه ترتيبش رو می‌دم!
3- چند تا چيزه ديگه!
4- اينكه دست تنها هستم.
اميدوارم با الطاف الهی و ياری خودی‌ها! هرچه زودتر مشت محكمی بر دهان استكبار جهانی بخصوص اون پوتين چپ كمونيسم! و بويژه بيل گيتس خائن!!! بزنيم.
تشكر از آقای درخشان (Hoder)
يعنی آدم از استاد خودش تشكر نكنه!؟ (حتی اگر هزاران كيلومتر با من فاصله داشته باشه و حتی منو نشناسه)؛ بهرحال وظيفه خودم می‌دونم كه از استاد وبلاگ‌نويسان هر دو جهان (به قول يك دوست) بابت راهنمايی‌های او تشكركنم و آرزو كنم هميشه شاد و سلامت باشه. (به همراه خانواده)
Right Click on this page -> Encoding -> Unicode (UTF-8)
ردای زرد
تمام هستی ما ثمره انديشه ما است: هستی ما براساس پندار ما استوار است و انديشه ما به آن شكل می‌بخشد. اگر انسانی با انديشه پليد سخن بگويد يا كاری انجام دهد، درد و رنج همچون چرخی كه به دنبال سم گاو ارابه‌كش است او را دنبال می‌كند.
تمام موجوديت ما نتيجه انديشه ما است: هستی ما براساس انديشه‌هايمان استوار است و انديشه به آن شكل می‌دهد. اگر انسانی باانديشه نيك سخن بگويد يا كاری انجام دهد خوشبختی همچون سايه‌ای جدانشدنی به دنبال او است.
... درحقيقت دشمنی هرگز با دشمنی آرام نخواهدشد، بلكه دشمنی با عشق تعديل می‌شود و اين آئين جاودانی است.
مردمان اغلب فراموش می‌كنند كه روزی هم خواهيم مرد، ولی آنان كه به اين امر آگاهند، يكباره به نزاعشان خاتمه می‌دهند.
انسان بدون انديشه، حتی اگر بتواند بخش بزرگی از شريعت را نقل كند، به آن عمل نمی‌كند و سهمی در روحانيت ندارد؛ مثل گاوچرانی كه گاوهای ديگران را می‌چراند. انسان شريعتمدار حتی اگر قادر به نقل بخش كوچكی از شريعت باشد اما شهوت، نفرت و جهالت را از خود دوركرده‌باشد، جامع معرفت حقيقی و صيانت ذهن است. او كه در اين دنيا و دنيای ديگر نظر به چيزی ندارد حقيقتاً در روحانيت سهم دارد.
«از كتاب "حكمت بودا"»

كوه با نخستين سنگ ها آغاز مي شود؛
و انسان با نخستين درد...
حوش‌آمدگويی به دياكو
ديروز با تغدادی از دوستان دورهم بوديم كه خيلی خوش گذشت، آخه آقا داوود هم بود! دياكو هم قول داد كه شعرها و مطالبش را توی اين سايت بذاره؛ پس تا اون موقع.

بالاخره می‌ميری
خب! می‌بينم كه حسابی به خودت می‌رسی
از خودت مراقبت می‌كنی.
نيازهايت را برآورده می‌كنی.
خوب گوش ميدی يا میخونی، درباره رژيم غذايی،
تغذيه، خواب و سم‌زدايی از بدن،
همين‌طور خريدن وسايلی كه می‌گن به درد ورزش می‌خوره
و گياهان دارويی برای تجديد قوا، وقتي كه آسيب ببينی.
صابونهايی كه تن را تميز می‌كنن.
افشانه‌هايی كه بوی بد را از بين می‌برن.
مايعاتی كه اسيدها و حشره‌كش‌ها را خنثی می‌كنن.
اضافه وزن مجاز برای افزايش قدرت و اندازه عضلات.
زدن آمپول ايمنی
و خوردن قرص‌های نيروزا،
اما يادت باشه كه بعد از همه اينها
بالاخره قصه به پايان می‌رسه...

می‌تونی سيگار رو ترك كنی، اما آخر می‌ميری.
دور مواد را خط بكشی، اما آخر می‌ميری.
خود را از خوردن غذاهای چرب و سرخ‌كردنی منع‌كنی
و در سلامت كامل باشی، اما باز می‌ميری.
می‌گساری هم كه نكنی، باز می‌ميری.
دور كارهای خلاف را خط بكشی، باز می‌ميری.
از نوشيدن قهوه صرف‌نظر كنی و كيفور نشی،
باز می‌ميری، آخرش می‌ميری.

بالاخره می‌ميری، دست آخر می‌ميری،
آخرش می‌ميری.

میتونی نرمش كردن رو از سر بگيری،
اما وقتی موسيقی تموم بشه، می‌ميری.
توی اتومبيل كمربند ايمنی هم ببندی، باز می‌ميری.
از نيكوتين فاصله بگيری، باز می‌ميری.
می‌تونی ورزش كنی تا چربی را‌ن‌هايت آب بشه،
خوش‌تيپ‌تر و تودل بروتر ميشی، اما باز می‌ميری.
حمام آفتاب هم كه نگيری، باز می‌ميری.
می‌تونی اون بالا، تو آسمون، پی بشقاب پرده بگردی
شايد اونا تو رو به مريخ ببرن، اما اونجا هم بالاخره می‌ميری.

بالاخره می‌ميری، در نهايت میِ‌ميری.
آخر، يك زمانی، می‌ميری.
با كفش‌های ريبوك و نايك و آديداس،
می‌تونی تو آسمونا سير كنی، اما اونجا هم بالاخره می‌ميری.

داروهای نيروبخش هم كه بخوری، بالاخره می‌ميری.
روده‌ات را هم كه سالم نگه‌داری، باز می‌ميری.
می‌تونی خودت رو منجمد كنی و در زمان معلق بمونی،
اما همين كه يخت رو باز كنن، بالاخره می‌ميری.
به نقطه اوج هم كه برسی، بالاخره می‌ميری.

می‌تونی خودت را از شر فشارهای روحی خلاص كنی، استراحت كنی،
آزمايش ايدز و تست ورزش بدی،
به غرب، اونجا كه هوا آفتابی است و از رطوبت خبری نيست نقل‌مكان كنی
و تا صد سال زنده بمونی،
اما بالاخره می‌ميری.

سرانجام، در آخر كار، می‌ميری.
در نهايت، خواه‌ناخواه می‌ميری.
پس بهتره حالا كه زنده هستی از زندگی لذت ببری
چون بالاخره، در آخر كار می‌ميری.


«از كتاب "پاهای كثيف" - مرحوم "شل سيلور استاين"»
هي ! تو که با من چت مي کني . مرا باش که تو را باور مي کنم . مرا بگو که گفته هاي تو را در هارد کامپيوترم ضبط مي کنم . ديروز اين را مي گفتم اما حالا که نيستي وقتي پيغام هاي قديمي را دوباره و چند باره مي خوانم تمام حرفهاي پيشينت را باور مي کنم . مرا ببخش !
* از وبلاگ دستخط - آقای "نادری"
نابغه!
حتي اگه تنها من باشم و بس ! اين کار رو مي کنم . فکري که توي مغزمه ميتونه تمام دنيا رو منفجر کنه! مي گين نه ؟ خب اصراري هم ندارم باور کنين . کافيه فقط چند لحظه صبر کنين . اورانيوم را با مقداري زردچوبه قاطي مي کنم. يک ليوان آب را هم در قابلمه اي که روي آتشي با شعله هاي بزرگه با بقيه ي مواد مخلوط مي کنم 2 گرم اکسيژن آن را برمي داريم سفيدي ابرها را با زرده ي خورشيد هم مي زنيم . 1 – 2 – 3 حتي اگه من باشم و بس، و تو خورشيد من باشي و ابري هم نباشد مي توانيم کمي ادويه ي مخصوص روي ميز آشپزخانه را هم رويش بپاشيم از فاصله ي يک متري . فکرش را بکنم . من مي توان جهان را تکان بدهم. اين ايده را فعلا به کسي نگو . کپي رايتش مال خودمه ! باشه ؟ مرسي. ( جدي نگيرين )
* از وبلاگ دستخط - آقای "نادری"
سينا مطلبی در "وبلاگ وبگرد" نوشت :
تحولات آينده ايران در درون همين جوانانی می‌جوشد كه امروز بدون هیچ عینك ایدئولوژیك و پیش‌فرض حزبی و بخشنامه‌ای، پای كامپوترهایشان می‌نشینند و بلاگ‌هایشان را با اندیشه‌ای آزاد و آزادی‌جو می‌نویسند. آینده روشن را جوانان بیست و چهار و بیست و پنج ساله‌ای رقم می‌زنند كه با جاه‌طلبی‌های دوست‌داشتنی‌شان به تقلید از غول‌های تكنولوژیك می‌ایستند. چون می‌دانند هر كلمه‌ای كه به زبان فارسی در شبكه رد و بدل شود حتی اگر فقط درددل دختری نوجوان باشد یا اندیشه‌های آشفته دانشجویی در خوابگاه، باز هم بیش از اعلامیه‌های كلیشه‌ای و كهنه می‌تواند روشنگر باشد و حكم پای آن عصر كنترل اطلاعات را صادر كند. تحولات ایران فردا را جوانانی رقم می‌زنند كه به فردیت خود می‌اندیشند نه كلیشه‌ها و قالب‌های فكری.

تلاش مذبوحانه!
ما كه هرچه كرديم نتوانستيم عنوان را به "پاتوق" تغيير بديم! فعلاً همين‌جوری بدون‌مزه! حال می‌كنيم تا ببينيم چی ميشه، شايد خدا سوادمون رو زيادتر كرد!
صدای پای امپرياليسم
اعلام شد كه آمريكا برای اشغال يك ساله عراق برنامه‏ريزی می‌كند. فيگارو نوشت: صدای چكمه‏های سربازان آمريكايی در پشت مرزهای عراق به گوش مي‏رسد.
جالب است! فرانسوی‏ها از پاريس صدای پای امپرياليسم را می‏شنوند، ما در مجاورت عراق نمی‏شنويم.
خاتمی؛ اروپا عليه آمريكا
هيأت پارلمانی اروپا با خاتمی ديدار كرد. خاتمی گفت: حركت به سوی دموكراسی ادامه خواهد يافت. وی تأكيد كرد: مسير استقلال، آزادی و دموكراسی را با كمترين هزينه طی مي‏كنيم.
فعلاً كه حداقل هزينه برای مسير انقلاب - آزادی 125 تومان است.
قابل توجه "!S": ادامه مطلب "آزادی و زرشك"!!!
بين آدما فاصله زياده . نه؟

آدما
به دنيا که ميان چهره هاشون بينشون فاصله مي ندازه
به مدرسه که مي رن ،‌نمره هاشون
بالغ که ميشن جنسيتشون
بزرگتر که ميشن مدرک تحصيليشون
بعد شغلشون
و در نهايت هم بچه هاشون بين اونا فاصله مي اندازه.
سلام،
اولين جمله!